سباحت. خود رادر روی آب نگاهداری کردن و بردن بوسیلۀ حرکات دست و پا. آب بازی کردن: طمطمه، شنا کردن. عوم. (منتهی الارب). رجوع به شناب، شنار، شنا و شنو شود، انجام دادن نوعی ورزش که در اصطلاح ورزشکاران قدیم شنا گویند. (یادداشت مؤلف). رجوع به شنا شود
سباحت. خود رادر روی آب نگاهداری کردن و بردن بوسیلۀ حرکات دست و پا. آب بازی کردن: طَمْطَمه، شنا کردن. عوم. (منتهی الارب). رجوع به شناب، شنار، شنا و شنو شود، انجام دادن نوعی ورزش که در اصطلاح ورزشکاران قدیم شنا گویند. (یادداشت مؤلف). رجوع به شنا شود
شنا کردن: زندگی بی دغدغه در آبهای کدر: مانع غرق شدن یا فرو رفتن در آب: بدبختی شنا کردن در آبهای با جریان تند: کاری جسورانه تماشای شناگران: تحقق یافتن آرزوها کسی که در آب زلال شنا میکند سمبل غسل تعمید و مبرا شدن از ناپاکیها استفاده میکند که نشانگر باروری روحی کامل است و بدان معناست که فرد پس از یک دوره پاکسازی آمادگی لازمه را جهت باروری کسب کرده است. او با یک فکر روشن که از تمامی ناپاکیها شسته شده است از خواب برخواهد خاست - لوک اویتنهاو
شنا کردن: زندگی بی دغدغه در آبهای کدر: مانع غرق شدن یا فرو رفتن در آب: بدبختی شنا کردن در آبهای با جریان تند: کاری جسورانه تماشای شناگران: تحقق یافتن آرزوها کسی که در آب زلال شنا میکند سمبل غسل تعمید و مبرا شدن از ناپاکیها استفاده میکند که نشانگر باروری روحی کامل است و بدان معناست که فرد پس از یک دوره پاکسازی آمادگی لازمه را جهت باروری کسب کرده است. او با یک فکر روشن که از تمامی ناپاکیها شسته شده است از خواب برخواهد خاست - لوک اویتنهاو